08 اسفند 1402
به یاد دارم که تظاهرات پانزده خرداد را کسی اعلام نکرد. تعداد زیادی جمع شدند و مطالب اعلامیهها دهان به دهان میگشت. من تظاهرات مخفیانه دانشجویی را دیده بودم و مبارزه جدی توده مردم را نیز به خوبی متوجه بودم. جمعیت زیادی در آن روز به میدان آمده بودند. میدان 15 خرداد فعلی و اطراف سرچشمه مملو از نیروهای مردمی بود. از هر خانه و کوچهای در سرچشمه، پلاکارد بیرون میآمد. جمعیت از میدان مخبرالدوله به دو گروه تقسیم شدند: تعدادی به سمت شمال و قسمتی به طرف غرب حرکت کردند.
برای همراهی با تظاهرکنندگان سمت شمال را انتخاب کردم. نزدیکی دانشگاه که رسیدیم، نگاه کردم تا چشم کار میکرد، آدم بود. شعارها نیز بسیار زیبا و مناسب بود. وقتی شعارهای آن روز را با شعارهای جناح روشنفکر در دانشگاه مقایسه میکنم متوجه اصالت حرکت خودجوش مردم به رهبری روحانیت میشوم. ما در دانشگاه شعار میدادیم: «اصلاحات ارضی بله، دیکتاتوری شاه هرگز.» اما شعار پانزده خرداد این بود: «عمال اسرائیل رسوا، کشتند در قم بیپناهان را»، «در تربت اعلا، شد موج خون برپا» گروه دیگر در این تظاهرات فریاد میزدند: «مرگ حیات و لذتش، عزتنفس و ذلتش» تا به تنم توان بود، ظلم و ستم نمیکشم.» «گفت عزیز فاطمه، نیست ز مرگ واهمه» «من ز یزید بیپدر، ظلم و ستم نمیکشم».
در شعارهای پانزدهم خرداد، رنگ و بوی حقیقی مبارزه را میتوان دریافت و بر عکس در شعارهای ملیون، نوعی سازش با رژیم را میتوان استنباط کرد.
به یاد دارم گروهی که ما در آن حرکت میکردیم، عکس بسیار زیبایی از حضرت امام را توسط تظاهرکنندگان حمل میکردند. برای بار اولی بود که تمثال مبارک ایشان را میدیدم. به قدری زیبا آن را کشیده بودند که دیدگان هر بینندهای را خیره و چشمان هر انسانی را گریان میکرد.
به کنار جوی رفتم و مدتی به آن عکس خیره شدم. افرادی در کنارم بودند. دیدم که در نگاههایشان عشق میجوشد و در چشمانشان اشک حلقه زده است. دیدن عکس و ریزش اشک از چشم؛ چه معنایی میتواند داشته باشد؟ همه اینها بعد فرهنگی یک حرکت است و هسته مرکزی یک تشکل سیاسی را میرساند.
در تظاهرات آن روز نقطه تیز حملات متوجه اسرائیل بود. سال 42، تازه چهارده سال از تأسیس این غده سرطانی میگذشت، و در آن موقع نهتنها مردم کشورها که دولتهای اسلامی هم آنطور که باید مسأله را جدی نمیگرفتند. ما برای اولینبار بود که شعار علیه اسرائیل را میشنیدیم. برای ما دقیقاً روشن نبود که اسرائیل در کجاست و چه اهدافی دارد؟
حدود ساعت چهار بعدازظهر بود که به مسجد امام (مسجد شاه) رسیدیم. در برابر و پشت سر ما دریای جمعیت بود. در آن لحظه که جمعیت انبوه را میدیدم با خودم اندیشیدم و این حضور را با آن میتینگ اندک در دانشگاه مقایسه کردم. در دانشگاه، گروهی اندک، سرگرم بحثهای سیاسی بودند و در اینجا انسانهایی با آرمانهای بسیار زیبا در تلاش برای یک مبارزه عملی. به عقیده من [سیدمحمد غرضی] نهال حکومت اسلامی در همان زمان توسط حضور خودجوش مردم کاشته شد و در سال 57 به بار نشست. اگر نبود حضور مردم در میدان تلاش، اگر نبود تلاش زیبای روحانیت در میدان عمل و اگر نبود هدایتها و راهنماییهای حضرت امام، این نهال هرگز در میان مردم ایران پا نمیگرفت.
منبع: خاطرات 15 خرداد، دفتر هفتم، به کوشش علی باقری، تهران، حوزه هنری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1378، ص 71 - 73.
تعداد بازدید: 557