خاطرات

گرامیداشت سالگرد قیام 15 خرداد در بازار

[مصاحبه با آقای سیدعباس بهشتی] عده‌ای در سر بازار مشغول دادن شعار و صلوات بودند و آنها در آنجا سرگرم اینها بودند که دسته‌ای با پرچم‌های ضداسرائیل از داخل کوچه‌ نوروزخان با انسجام خیلی زیاد، بیرون آمدند و دور پرچم جمع شدند، سازمان هم، خلاصه اغفال شدند، هر چه آمدند این دسته را بر هم بزنند نتوانستند.

روایت شهید لاجوردی از تظاهرات مردمی علیه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

در تهران نشست‌هایی برای برقراری این رابطه‌ها داشتیم و سه گروه به هم رسیدیم. [ما] یک رابطه مستقیم پیدا کردیم و زمینه‌ای شد برای ائتلاف [و تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی] که اسم بامسمایی بود. از هر گروه، چهار نفر معرفی شدند. [این دوازده نفر معرفی شده] شورای مرکزی بود.

روایت آیت‌الله خامنه‌ای از حادثه فیضیه و عکس‌العمل امام خمینی

سال چهل‌ودو، یعنی سال دوم مبارزه که رسید، سال شدت‌عمل‌ها و فشارها و کشتارها بود. آنجا امام مثل خورشیدی در آسمانِ امیدهای ملت ایران ظاهر شد؛ در موضع یک مرد فداکار و یک آتشفشان، کسی که همه احساسات لازم برای یک مرد جهانی، یک مرد میهنی، یک مرد اسلامی در او جمع است.

ماشین آمد جنازه‌ها را جمع کرد

[راوی: یدالله سنقری] در کارخانه ‌قند کار می‌کردم. شب کار بودم. از همان اول در کارخانه کار می‌کردم. زیاد اوضاع مالی‌ام خوب نبود. در منبر حاج‌آقا طاهری از امام خمینی شنیده بودیم، ولی خودش را ندیده بودیم. وقتی شاه آمده بود به محل‌شان، همه به پای شاه بلند شده بودند، ولی آقای طاهری بلند نشده بود.

فرار از سالن غذاخوری

چند سالی شرایط در آرامش گذشت تا اینکه به سال 47 یا 48 رسیدیم. در آن زمان عده‌ای از مردم در واکنش به گران شدن قیمت بلیط اتوبوس در نقاط مختلف شهر مخصوصاً در دانشگاه تهران اعتراضاتی را راه‌اندازی کردند. صبح همان روز به ما که در پادگان بودیم اعلام آماده‌باش داده شد. همه بچه‌های واحد را سوار کامیون‌هایی کردند که در پشت آنها مسلسل‌های آبی رنگ معروف نصب شده بود.

روایت آیت‌الله خامنه‌ای از دوران تبعید امام به ترکیه

روزی که امام خمینی به ترکیه تبعید شدند، من در مشهد بودم. در همان روز که سحرگاهش امام را ربوده بودند، علمای مشهد اجتماع بزرگی تشکیل دادند و درباره این حادثه تبادل‌نظر کردند.

خمینی، خمینی خدا نگهدار تو

[علی وقایع‌گو] خبر از تهران به ما می‌‌رسید. سیدمرتضی طباطبایی کلاس قرآن داشت، اطلاعاتش زیاد بود. قم زیاد می‌‌رفت و اخبار را به افراد مورد اعتماد می‌‌گفت.

روشنگری برای مردم تبریز

تا روز پانزده خرداد [1342] مرتب جلسه‌ها برقرار بود. در زمان پیش آمدن رفراندوم، علمای تبریز همگی اعتصاب کردند و به مساجد نرفتند.

روایت همسر امام خمینی از دستیگری ایشان در 13 آبان

وقتی امام مشغول نوشتن اعلامیه کاپیتولاسیون بود، در را باز کردم و وارد اتاق شدم از زیر عینک نگاهی به من کرد، در حالی که نشسته بود کاغذ را روی یک زانوی خود قرار داده بود، من به او نگاه می‌کردم و او به من، پس از چند لحظه گفتم: مشغول اعلامیه هستی؟

سجده شکر / رفتاری که باعث خجالت طلبه‌ها شد

اولین اعلامیه‌ای که از ایشان پخش شد، تلگراف ایشان خطاب به عَلَم بود ـ علم آن روز نخست‌وزیر بود ـ درباره انجمن‌های ایالتی و ولایتی و آن لوایح. من وارد مدرسه حجتیه شدم، دیدم که اعلامیه ایشان به دیوار نصب است؛ خواندم اعلامیه را.
1
...

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.