خاطرات

کوچه قتلگاه

دوازدهم محرم بود. صبح نمازم را خواندم. هوا داشت روشن مى‌‌شد كه از خانه آمدم بیرون. دوستى داشتم به نام «غلامحسین فریدنیا» كه خانه‌‌اش روبه‌‌روى كوچه ما بود. خیابان شاه آن زمان و شهید غفارى فعلى . دیدم با دو سه نفر از همسایه‌‌ها ایستاده است كنار خیابان و حرف مى‌‌زند. مراكه دید دوید آمد این طرف و گفت: «مى‌‌دانى دیشب آقا را دستگیر كرده‌‌اند و برده‌‌اند تهران.» رفتیم پهلوى كسانى كه آن طرف خیابان حرف مى‌‌زدند. آقاى «ابهرى» كه كارمند بهدارى بود، گفت: «با یك فولكس واگن- آن طور كه شنیده بود - آقارا برده‌‌اند تا خیابان و بعد هم سوار ماشین دیگرى كرده‌‌اند و رفته‌‌اند تهران.»

کوچه‌های وحشت، برگرفته از خاطرات احمد احمد

صبح روز 15 خرداد نبش چهارراه عباسى، دیدم یكى از دوستانم به نام جعفرى در حال مشاجره با یك مغازه‌‌دار است. به آنها نزدیك شدم. آقاى جعفرى با عصبانیت گفت: «باید مغازه‌‌ات را ببندى!» مغازه‌‌دار با لهجه تركى جواب داد: «آخر نمى‌‌شود، الان از كلانترى مى‌‌آیند، پدر مرا در مى‌‌آورند.» حاج آقا جعفرى با تندى بیشتر گفت: «خب، بهشان بگو كه جعفرى گفته.»

طیب و باسکول آقای لطفی پور

در سپیده‌دم یازدهم آبان ماه سال 1342 طیب حاج رضایی و برادرش اسماعیل را در میدان تیر عشرت‌آباد تهران تیرباران كردند. نام «طیب» با خاطرات و حوادث فراوانی قرین است. طیب را باید جزو آخرین افراد از سلسله عیاران و جوانمردان دانست كه نسل‌شان در برهه‌ای ازتاریخ ایران رو به انقراض گذاشت.
...
44

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.